به شکل میم. همانند میم. چون میم. مانند میم. - عقیق میم شکل، دهان تنگ: عقیق میم شکلش سنگ در مشت که تا بر حرف او کس ننهد انگشت. نظامی. رجوع به ترکیبات ’میم’ شود
به شکل میم. همانند میم. چون میم. مانند میم. - عقیق میم شکل، دهان تنگ: عقیق میم شکلش سنگ در مشت که تا بر حرف او کس ننهد انگشت. نظامی. رجوع به ترکیبات ’میم’ شود
پراکنده و پریشان کننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد بی باک. گویند: اتانا مفنشلا لحیته، ای مفنشئاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد شود
پراکنده و پریشان کننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد بی باک. گویند: اتانا مفنشلا لحیته، ای مفنشئاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد شود